خدایا به امید خودت
وای عزیزم دل تو دلم نبود امروز صبح بابا کامران رفت بیمارستان خیلی نگرانش بودم(خیلی خیلی خیلی) بابایی ساعت 11 رفت تو اتاق عمل و نزدیکای ساعت 2 بیرون اومد. خدا رو شکر زودی هم بهوش اومد و ما تونستیم باهاش حرف بزنیم. بابایی خیلی دوست داریم حسابی مراقب خودت باش تو امید من و ناردوونه ای عزیزم ...
نویسنده :
مامان و بابا
15:00