شایلینشایلین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

نی نی ناز مامان و بابا

یه همبازی ناز نازی

  سلام سلام صد تا سلام عزیزم خاله ساناز یه خبر خیلی خوب بهمون داد.   خاله ساناز بارداره و یه نی نی ناز داره.   نی نی خاله چند روز از شما بزرگتره عزیز دلم و یه چند روزی (البته اگه شما عجله نکنی) زودتر از شما بدنیا میاد.     ...
2 مرداد 1391

خاطره ورود

سلام عزیزم می خوام خاطره ورودتو به زندگیمون بنویسم برات عزیزم . از 18 تیر ماه 91 شروع میکنم (25) روزی که مامانی حس کرد تو تو وجودشی . من عصر وقتی از سرکار برگشتم بدون اینکه بابایی بدونه رفتم آزمایشگاه و آزمایش دادم عزیزم و بعدشم یواشکی رفتم برای جوابش ولی خوب بهم گفتن که از کنجد جون خبری نیست . خیلی دلم گرفت من احساست می کردم ولی خوب  ظاهرا شما خودتو برای ما لوس کرده بودی ................       بعد از آزمایش کلی غصه خوردمو ناراحت شدم .   تا اینکه چند روز گذشت عزیز دلم     صبح 27 تیر ماه که پا شدم از خواب یه دونه چک بی بی گزاشتم همینجوری، اخه...
29 تير 1391

سلام عزیز دلم

ناردونه مامان سلام عزیزم نمیدونم چطوری احساسمو بنویسم من و بابایی خیلی خوشحالیم که خدای مهربون تو رو به ما داد از خدای بزرگ می خوایم که این هدیه آسمونیشو برامون حفظ کنه میخوام تو این وبلاگ اگه خدا یاری کنه خاطراتتو بنویسم عزیزم       ما با یه دنیا عشق و امید منتظر ورود شما به زندگیمون هستیم عزیزم.                        ...
27 تير 1391

خونه خاله

سلام پرنسس من خوبي خانوم؟؟؟ خوش ميگذره؟؟؟ بگمونم داري حسابي خانوم ميشي طلاي مامان نوع تكونات بازم عوض شده همش به بالاي شيكم مامي فشار مياري ماماني بگمونم جات حساب تنگ شده گل مامان چند روز پيش مادري و خاله سارا اومدن پيشمون (15 اسفند) ديروز(18 اسفند) هم خاله ساناز و عمو بابك بسلامتي رفتن بيمارستان براي تشكيل پرونده امروز (19 اسفند) صبح زود هم همگي پاشديم از خواب و راهيشون كرديم خدا خودش پشت و پناهشون باشه ايشالا خاله زايمان راحتي داشته باشه بعدشم گل پسر رو بدنيا بياره خاله جون من و شايلين نتونستيم بيايم بيمارستان كه پيشت باشيم ولي از راه دور حسابي دعاتون مي كنيم. ...
19 تير 1391