بیست هفته و دو روز
سلام خانوم طلا
خوبی عزیزم
عشق مادر، جون پدر
عزیز دلم، من و بابایی امشب(17 آبان) دوباره هوس کردیم بریم شما رو ببینیم
دلمون حسابی برات تنگ شده بوود عزیز دلم
ساعت 6 بود با بابایی رفتیم، ساعت 9 هم نوبتمون شد.
قبلشم یه انار ترش خوردم که یکم گولت بزنم تا اروم بخوابی و دکتر مهربون بتوونه کارشو راحت انجام بده.
شما هم زودی گوول خوردی گل دخترم و ارم خوابیده بوود، البته چند تا پشتک زدی اون تو ولی خوب بازم نسبتا ارووم بودی.
خانوم دکتر هم همه چی رو با دقت چک کرد و اندازه زد و بهمون گفت همه چی نرماله.
دست های کوچولو و پاهای کوچولوتم نشونمون داد.
البته یکمی هم کون و نازتم نشونمون داد وزنتم 332 گرم بوود گل مامان.
دخترم ایشاله همیشه سلامت باشی عزیز دلم، ما مشتاقانه منتظر ورودت هستیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی