ديدار با بقيه
ساعت دو و ربع بود كه شما رو تحويل دادن
مادري تا ديدت بهم گفت عين بچگي هاي خودمه
يه صورت سفيد و تپلي
فقط يه ذره اخمو بودي نفسم
ساعت دو نيم هم برا اولين بار جلو سينه گرفتمت
خيلي حس عجيبي بود
من شير دادن رو بلد نبودم
شما هم شيرخوردن رو عزيزم
تقريبا تموم روز جلو سينم بودي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی