اتليه
بالاخره امروز رفتيم اتليه (12 مرداد) خيلي وقته ميخوام ببرمت ولي يا بابايي وقت نداره يا اتليه نوبت نداشت يا ...... خلاصه امروز رفتيم يكمي سخت بود بايد همش ادا درمياوردم تا تو ميخنديدي اولاش حسابي باهامون راه اومدي چند تا عكس ناز انداختيم ولي اخراش خسته شده بودي و عصباني جيغ ميزدي سرمون اينم چند تا عكس (البته عكسا خام هستن و هنوز طراحي نشدن) ...
نویسنده :
مامان و بابا
22:00